پایان نامه صورخیال درچهل قصیده از قصاید دیوان مسعودسعدسلمان

پایان نامه صورخیال درچهل قصیده از قصاید دیوان مسعودسعدسلمان پایان نامه صورخیال درچهل قصیده از قصاید دیوان مسعودسعدسلمان

دسته : زبان و ادبیات فارسی

فرمت فایل : word

حجم فایل : 298 KB

تعداد صفحات : 287

بازدیدها : 251

برچسبها : دانلود پایان نامه پژوهش پروژه

مبلغ : 12000 تومان

خرید این فایل

پایان نامه صورخیال درچهل قصیده از قصاید دیوان مسعودسعدسلمان

پایان نامه صورخیال درچهل قصیده از قصاید دیوان مسعودسعدسلمان

قسمتی از متن:

اوضاع اجتماعی فرهنگی زمان مسعودسعدسلیمان

بیش ازورود درشرح حال واحوال مسعود سعدسلمان این شاعر خاص درآنجا که دوره حیات اومقارن باروزگارغزنویان بوده است لازم است به اختصار، ازتحول این سلسه یادی بکنیم بنابرین ازدوره غزنوی ان قسمت که پیش از روزگاراین شاعر است برسبیل مقدمه ذکرمی گردد.

 

دولت غزنوی:

دولت غزنوی با ظهور التبکین غلام نوح سامان درسال351شروع شد ودرایام سلطنت سلطان مسعود به اوج وتعالی خود رسید ووارث دولتهای گذشته چون آل بویه وآل زیاروسامانیان وملوک دیگرشد.

 

قدرت وضعف:

دولت غزنوی ریشه ملی ونژادی نداشت وتکیه او به قوه سپاهی بودکه ازنژادهای مختلف واقوام گوناگون فراهم می آمد- مثل عشایرغوری وافغانی وهندیان پنجاب وسایرطوایف ایرانی بود-وتا زمانی که سلطانی ، لشکرکش داشتند ، سپاهیان عظیم براوگرد می آمد وچون زمان اوبه پادشاهی بی کفایت می رسید ، قدرتشان روبه زوال می نهاد زیرا که از نژادخوب پشتیبانی نداشتند وتکیه آنها بربیگانگان نژادی بود.

جانشینان محمود. پس از وفات سلطان محمود منازعات دو پسرش محمدومسعود وقتل جماعتی از سران دولت غزنوی را ضعیف کرد سلطان مسعود در سال 421 به تخت پادشاهی نشست پادشاهی بزرگوار و دلیر بود اما تند خویی و شرابخوارگی عقل او را ضعیف وزبون کرد و توسط غلامانش کشته شد کوتاهی دوره سلطنت پادشاهی چون محمد- مجدود- مسعودثانی- عبدالرشید- طفرل و...که درمدت بیست آمدند و رفتند برای ضعف دولت غزنوی دلیل کافی بود.

سلطان ابراهیم واولادش:سلطنت ابراهیم  بن مسعود بن محمود دوره جدیدی ازتاریخ سلسله غزنوی محسوب می شود از نتایج تاریخی تسلط این دولت بازکردن راه هندوستان بر روی دول اسلامی بود. ودین اسلام وزبان فارسی و فرهنگ ایرانی را رایج کرد.

 

زندگانی مسعود سعد

خاندان او:

اصل مسعود سعد از همدان است:

گر دل به طمع بستم شعرست بی عضاعت                                          وراحمقی کردم اصل ازهمدانست1

نیاکانش درزمانی که آوازه شوکت دولت غزنوی برخاست به غزنین آمده ودر سلک عمال آن دولت  محسوب شدند.مسعود دراین  باره می گوید:

((بنده زاده ی این دولتم به هفت تباره))2

که مراد اوفقط بیان قدمت خدمت خانواده اوبه خاندان غرنوی بود پدرش سعد مدت شصت سال جزعمال دولتی بوده است.

شصت سال تمام خدمت کرد                                                                             پدر بنده سعدبن سلمان

گه به اطواف بودی از عمال                                                                      گه به درگاه بودی از اعیان3

سعد سلمان علاوه برقدرت در استیفا در شاعری نیزتوانمند بود: که مسعود ددرباب فضل وکمال پدراین گونه می گوید:

 

سعد سلمان راهیان داد است                                                                     از براعت که سعد را سلمان[1]4

ودر جای دیگر فضل همه نیاکان خودرا ستوده است.

اگر رئیس نیم یا عمید زاده نیم                                                    ستوده نسبت واصلم زدوده فضلاست5

از این ابیات بی می بریم که خانواده مسعود کانون دانش وذوق وشعر بوده است

مولد مسعود: مسعود در شهر لاهورتولد یافته است که مسعود درجایی فظاب به شهر لاهورمی گوید: ((تا این غریز فرزند ازتو جداشده است))5  

ولادت مسعود: سال تولد اودر هیچ جا ذکرنشده است سال تولد اورابین سنوات 438 تا 440 مردد شمرده اند ، در آن زمان ، لاهور شهر بزرگ ایالت پنجاب هندوستان ، ناحیه ای سرسبز و فراخ نعمت و مرکز سیاست و علم بود و نیز قرارگاه فرمانروایان و عاملان دولت غزنوی به شمار می رفت .

مسعود ، در همین شهر ، در حدود 440 هجری و در زمان شاهی مودودبن مسعود ، از مادر زاده شد . شاعر در تمام عمر به این زادگاه عشق ورزید .، و خدو را فرزند آنجا خوانده است ، سالها بعد ، مسعود در گوشه ی زندان ، با لحنی پر از اشتیاق و درد ، از این وطن یاد و با او درد ودل می کند .

ای لاهور ولیک بی من چگونه ای                                                 بی آفتاب روشن ، روشن چگونه ای


زندگانی مسعود سعد :

زمان حیات مسعود سعد ، مصادف با عهد سلطنت شش تن از پادشاهان غزنوی بوده است در زمان عهد پادشاهی فرخ زاد ، طفلی بیش نبوده است ، و شاعر ما در آغاز سلطنت سلطان ابراهیم دوازده سال بیشتر نداشت و چهل و دو سال از زندگی خود را که بهترین ایام عمر و اوج شاعریش بود در زمان همین پادشاه گذرانید .

مدت سلطنت ملک ابراهیم ، چهل و دو سال طول کشید ، زمان طولانی سلطنت این پادشاه  ، موجب قوام کارها شد ، و با درایت و حسن کفایتی که داشت شالوده سلطنت متزلزل غزنوی را از نو استوار کرد . آبرویی برای آن دولت تحصیل نمود . در سال 463 ه.ق ، که مسعود به سی سالگی رسیده بود سیف الدوله محمود ، پسر بزرگ سلطان ابراهیم ، از جانب پدر به فرمانروایی هند برگزیده شد ، این شاهزاده نیز ، به رسم پدران خود به جنگ با هندوان کافر پرداخت ، شهرها گرفت و قلعه ها گشاد .

خلیفه لقب منیع امیر المومنین را به او داده بود .

مسعود سعد ، که بیش از آن هم به دستگاه این شاهزاده اختصاص داشت به مدح او پرداخت بسیاری از قصاید دوره ی جوانی شاعر ما ، در ستایش این شاهزاده و شرح جنگها و پیروزی های او سروده شده است و این شعرها ، از چاشنی  درد و شکایت خالی است و بیشتر ستایش محض است .

و در همه آنها ، سخن از شجاعت و بخشندگی ممدوح و دشمن شکنیهای اوست .

در این ایام ، که شاید ده تا دوازده سال طول کشیده باشد ، شاعر روزگار خوشی دارد ، املاک پدرش را سرپرستی می کند و خود دارایی سرشاری اندوخته است ، همه به دور او جمع اند ، در کنار پدر پیر و فرزندانش آرامشی دارد ، حتی در جنگها همراه با امرا و سپهسالاران شرکت کرده ، اظهار دلیری و مرد افکنی می کند :

کند شد مرگ را زمن دندان                                                                            تیز شد رزم را زمن بازار

و در جای دیگر می گوید :

به یکی حمله من افتادی                                                                        خیل دشمن زشش هزار به دست

همین روح سلحشوری و رزمجویی شاعر و حضورش در میدانهای جنگ ، به او امکان داده بود که از صحنه های جنگ ، تصویری بس زنده و گویا بسازد و نبرد رزم آوران را با مهارتی هر چه تمامتر ، وصف کند .

در شهر لاهور ، برای خود قصر شکوهمندی ساخته بود به دیگر شاعران و مردم مال می بخشد وصله می دهد ، بزرگان و صاحب منصبان را با قصاید آبدارش می ستاید؛

در همین زمان ، حسودان و بد اندیشان بر او حسد بردند و تهمت زدند ، و بخت او فرو خفت ، دشمنان حقیر که برخی او را ابوالفرج رونی و برخی رقیب او را شدی را نام می برند – کار او را ساختند و نخست در لاهور ، به تصرف املاک پدری او همت گماشتند ، سیف الدوله محمود ، شاعر ما را مورد بی مهری قرار داد و بر او خشم گرفت و علت خصومت مسعود و راشدی ، رقابت در مداحی بود . خلاصه کید حادثان سبب شد که تقصیر جزیی مسعود ، در نظر سلطان ، بزرگ جلوه کند ، شاعر ما برای شکایت به دربار غزنین شتافت اما بدخواهان ، او را چنان در نزد پادشاه غزنوی متهم کرده بودن که سلطان ابراهیم نه تنها روی خوش به او نشان نداد بلکه فرمان به زندانی کردن وی داد . زندانی که مدت ده سال از بهترین ایام عمر مسعود را در پشت دیوارهای سنگی و سر به فلک کشیده ی خود ، تباه کرد . این ده سال در زندانهای دهک و سو و نای سپری شد .



[1] - قصیده ص مسعود سعد تصحیح رشید یاسمی                 3-  قصیده ص 426  همان                       5- قصیده ص 493    همان

2- قصیده ص 375 همان                                             4- قصیده ص 56     همان     

خرید و دانلود آنی فایل

به اشتراک بگذارید

Alternate Text

آیا سوال یا مشکلی دارید؟

از طریق این فرم با ما در تماس باشید